loading...
اسپاگتی
mmmm بازدید : 39 دوشنبه 29 آبان 1391 نظرات (0)
نیلوفر خوش خلق، بازیگر جوان عرصه سینما متولد سال ۱۳۵۱ و همسر امین حیایی است. وی بازی در سینما را از سال ۱۳۸۴ آغاز کرد. آرامش، سادگی و متانت در چهره او بارز بوده و صبر و تحملش تحسین برانگیز است. از جمله فیلم هایی که در آنها بسیار خوب و متفاوت ظاهر شده می توان به فیلم «مونس»، «به آهستگی»، «سنگ»، «دایره زنگی»، «چند روز بعد» و… اشاره کرد. خواندن این مصاحبه خالی از لطف نیست؛
در چند سال اخیر جزء بازیگران کم کار سینما و تلویزیون شده اید، دلیل آن چیست؟
راستش فیلمنامه خوب، کمتر به من پیشنهاد می شود و همه فیلمنامه ها به نظرم سطحی و شبیه به هم شده اند. به همین دلیل ترجیح می دهم کمتر کار کنم.
معمولاً با یک نقش چطور کنار می آیید؟
یاد گرفته ام که نقشم را بسازم و برای آن یک پیش زمینه ای قرار بدهم چرا که با این تصور، راحت تر می توانم به آن نزدیک شوم.
معیارتان برای انتخاب نقش چیست؟
اول کارگردان، سپس فیلمنامه، سناریویی که خوب باشد و نظرم را جلب کند و بعد نقشی که قرار است بازی کنم.
تجربه دنیای دیگران چقدر برای شما لذت بخش است؟
قرار گرفتن در جایگاه های مختلف و به جای انسان های دیگر برای من جذابیت خاصی دارد.
بازیگری برای شما چه مفهومی دارد؟
کارها پر از دغدغه است. دغدغه ای که هر روز خود را یک جور نشان می دهد، اما به نظرم ما هنوز آن طور که باید بزرگ نشده ایم و امیدواریم همچنان بازیگوش باشیم و بازی کنیم.
شما معتقدید تحصیلات آکادمیک در پیشرفت کار یک بازیگر تأثیر چندانی ندارد؟
من نمی گویم تأثیر ندارد، ملاک نیست. تجربه و تحصیل، مکمل هم هستند و هر دو باید در کنار هم باشند.
در حال حاضر برای نقش ها بیشتر انتخاب می شوید یا انتخاب می کنید؟
بیشتر انتخاب می کنم و خدا را شکر، کارهای خوبی هم پیشنهاد می شود. امیدوارم با انتخاب های درستی که می کنم بتوانم یک خاطره خوب برای مردم به جا بگذارم.
در حال حاضر مشغول چه کاری هستید؟
بعد از فیلم قفس طلایی، فعلاً هیچ.
پیشرفت تلویزیون و سینما را چگونه می بینید؟
سینما در کل پیشرفت کرده و روی هم رفته بالا و پایین دارد. در حال حاضر سینما در حد متوسط است. تلویزیون هم از مقوله سینما
پررنگ تر جلوه کرده چون مخاطب بیشتری دارد.
بازیگری را می توان یک شغل دانست؟
صد در صد. البته چیزهایی در بین اقشار مردم جا افتاده که بازیگری را دیگر شغل نمی دانند. یعنی وقتی که می گویند طرف، بازیگر است به عنوان یک شغل کامل نمی دانند. در صورتی که این طور نیست. به نظر من بازیگری یک شغل کاملاً سخت و با شرافت اما دوست داشتنی است که با تلاش و کوشش می توان به آن رسید.
خانم خوش خلق در اوج شهرت چقدر نگران حذف شدن بود؟
‌در آن روزها حرف و حدیث ها زیاد بود اما من در مقابل همه آنها سکوت کردم. روزهایی بود که من زیاد دیده می شدم ولی دوست داشتم
آدم ها درست در مورد من قضاوت کنند. خودنمایی کردن را دوست نداشتم. ماندگاری برایم بهتر است تا شهرت. به خاطر همین خیلی دغدغه حذف شدن نداشتم.
محمد کرمی بازدید : 50 دوشنبه 29 آبان 1391 نظرات (1)

یک روز خانم مسنی با یک کیف پر از پول به یکی از شعب بزرگترین بانک کانادا مراجعه نمود و حسابی با موجودی ۱ میلیون دلار افتتاح کرد . سپس به رئیس شعبه گفت به دلایلی مایل است شخصاً مدیر عامل آن بانک را ملاقات کند و طبیعتاً به خاطر مبلغ هنگفتی که سپرده گذاری کرده بود ، تقاضی او مورد پذیرش قرار گرفت … 

قرار ملاقاتی با مدیر عامل بانک برای آن خانم ترتیب داده شد . پیرزن در روز تعیین شده به ساختمان مرکزی بانک رفت و به دفتر مدیر عامل راهنمائی شد . مدیر عامل به گرمی به او خوشامد گفت و دیری نگذشت که آن دو سرگرم گپ زدن پیرامون موضوعات متنوعی شدند . تا آنکه صحبت به حساب بانکی پیرزن رسید و مدیر عامل با کنجکاوی پرسید راستی این پول زیاد داستانش چیست یا به تازگی به شما ارث رسیده است . زن در پاسخ گفت خیر ، این پول را با پرداختن به سرگرمی مورد علاقه ام که همانا شرط بندی است ، پس انداز کرده ام . پیرزن ادامه داد و از آنجائی که این کار برای من به عادت بدل شده است ، مایلم از این فرصت استفاده کنم و شرط ببندم که شما شکم دارید ! 

مرد مدیر عامل که اندامی لاغر و نحیف داشت با 
شن 
یدن آن پیشنهاد بی اختیار به خنده افتاد و مشتاقانه پرسید مثلاً سر چه مقدار پول . زن پاسخ داد ۲۰ هزار دلار و اگر موافق هستید ، من فردا ساعت ۱۰ صبح با وکیلم در دفتر شما حاضر خواهم شد تا در حضور او شرط بندی مان را رسمی کنیم و سپس ببینیم چه کسی برنده است . مرد مدیر عامل پذیرفت و از منشی خود خواست تا برای فردا ساعت ۱۰ صبح برنامه ای برایش نگذارد . 

روز بعد درست سر ساعت ۱۰ صبح آن خانم به همراه مردی که ظاهراً وکیلش بود در محل دفتر مدیر عامل حضور یافت . پیرزن بسیار محترمانه از مرد مدیر عامل خواست کرد که در صورت امکان پیراهن و زیر پیراهن خود را از تن به درآورد . مرد مدیر عامل که مشتاق بود ببیند سرانجام آن جریان به کجا ختم می شود ، با لبخندی که بر لب داشت به درخواست پیرزن عمل کرد . 

وکیل پیرزن با دیدن آن صحنه عصبانی و آشفته حال شد . مرد مدیر عامل که پریشانی او را دید ، با تعجب از پیر زن علت را جویا شد . پیرزن پاسخ داد من با این مرد سر ۱۰۰ هزار دلار شرط بسته بودم که کاری خواهم کرد تا مدیر عامل بزرگترین بانک کانادا در پیش چشمان ما پیراهن و زیر پیراهن خود را از تن بیرون کند !

 

ادامه را در ادامه مطلب بخوانید.....

تعداد صفحات : 2

اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    نظرسنجی
    آیا نیکبخت واحدی بازگشت موفقی در پرسپولیس خواهد داشت؟
    آمار سایت
  • کل مطالب : 20
  • کل نظرات : 12
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 3
  • آی پی امروز : 12
  • آی پی دیروز : 9
  • بازدید امروز : 11
  • باردید دیروز : 0
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 11
  • بازدید ماه : 11
  • بازدید سال : 44
  • بازدید کلی : 3,833